آرشیدا خورشید زندگی من

  هربار که صدام میکنی مامان دلم هری میریزه پائین. یعنی این منم. مامان شدم؟! باورم نمیشه.هنوز باورم نمیشه. یعنی یه قلب کوچولو به من وابسته است؟ هنوز تو لحن صدا زدنت وابستگی به من هست. تا کی اینجوریه؟ تا کی آرشیدا دوست داره شبها رو دست من بخوابه؟ تا کی بهم میگه بهترین مامان دنیا؟ نه اینکه دوست نداشته باشم بزرگ بشه نه اینکه اونو فقط یه موجود وابسته به خودم بخوام اما بدجوری بهش دلبسته ام. بدجوری حضورش قلقلکم میده. کاش میشد تموم این ثانیه ها رو به قاب کشید. کاش زمان کش میاومد. ...

  بدو از اتاقت اومدی بیرون و میگی مامان میدونی چقدر دوست دارم،عاشقتم. منم ذوق زده میگم منم میمرم برات. بعدش سریع رفتی تو آشپزخونه و یه چیزی برداشتی و رفتی. چند لحظه بعد دوباره برگشتی و میگی مامان دلم برات سوخت (هر وقت میخوای بگی دلم تنگ شد میگی دلم سوخت) و بدو رفتی تو آشپزخونه. میگم آرشیدا داری چیکار میکنی که اینجور با حرفات مخمم رو میزنی؟ میبینم بله خانم داره کابینتو خالی میکنه و کاسه و قاشق چنگالها رو میبره اتاقش تا برای عروسکهاش غذا درست کنه و اینجوری با حرفهاش خامم میکنه اینروزها خوب تو انتخاب غذا کمکم میکنی مثلا یه روز میگی کتلت درست کن یه روز هم ازم شنیسل میخوای یه روز هم آبگوشت. آشپزی رو هم دوست داری همیشه دم دس...

  این دختر ما هم سلیقه ای داره برای خودش. عاشق گروه band 25 هستش مخصوصا آهنگ یه باد خنک. یه پیراهن هم شبیه اش داره. به افتخار آرشیدا متن آهنگ رو اینجا میزارم. یه باد خـــــنک (هو هو هوووو) یه ماه پــر رنــــگ (هو هو ) یه شام خوش طعــم (هو هو هوووو) یه ماچ محکــــم...... یه جای آروم و خلوت و ساکت کنار لــک لــــک ها لم میدیم تو ســــاحل و قلعه میسازیم ما با شن و مـــــاسه همه چی خوبه، خوبه، خـــــــــــــــوبه یه زیلو زیرمــــــون چند تا ظرف , میوه تــــوش یه مـــاه مهـــربون نور میده به قـصــــمون همه جا ســـوت و کـــور حالمونم خوبه خــوب تو هستی روبروم خـــاطره میشه مو به مــوش صدای مــــــوج دریـــــا میگه حــوله بردار برو تو...

  برای همه اونهایی که دوستشون دارم. کسایی که همیشه حواسشون به من هست: یاد بعضی نفرات روشنم می دارد قوتم می بخشد . نام بعضی نفرات ، رزق روحم شده است وقت هر دلتنگی ، سویشان دارم دست یاد بعضی نفرات جراتم می بخشد روشنم می دارد . ...

  ...

  به هر ترفندی که شده خودتو تو بغلم جا میدی و میگی ببین هنوز بزرگ نشدم و سعی میکنی که پاهات رو حسابی جمع کنی و وانمود کنی هنوز بچه ای................ عزیزم معلومه که تو بغلم جا میشی. اگه سالها بگذره اگه مامان پیر بشه بازم آغوش من برای شماست. هر وقت دلت گرفت هر وقت خواستی یه دل سیر گریه کنی یا اینکه از خوشحالی بپری بغل کسی بدون که من هستم. دلم میخواد یه مادر خوب و یه دوست خوبتر برات باشم ...